Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین - آتیشا شاه‌محمدلو: حسن عبداللهی اهل دزفول و در یک خانواده عشایر به دنیا آمده است. او و خانواده‌اش تابستان‌ها را در الیگودرز و زمستان‌ها را در مسجد سلیمان می‌گذراندند. او که در یک خانواده پر جمعیت به دنیا آمده، شرایط سخت زندگی عشایری را کاملاً می‌داند ولی این شرایط برای حسن و همه خواهرها و برادرهای دیگرش مانع به حساب نیامد و همه آنها اهل درس و دانشگاه شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پدر حسن دامدار و کشاورز و مادر او قالیباف است و فرش‌ها و تابلو فرش‌های منحصربه‌فردی می‌بافد. او برای ما می‌گوید که از بچگی درباره همه چیز کنجکاو بوده و متأسفانه این کنجکاوی بیش از حد باعث شده که در یک حادثه دست چپش را از دست بدهد.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

عاقبت کنجکاوی حسن

حسن می‌گوید: «من از بچگی درباره همه چیز کنجکاو بودم و متأسفانه این کنجکاوی در یک حادثه کار دستم داد و باعث شد که دست چپم از زیر آرنج قطع شود. وقتی ۱۰ سالم بود، در زمین کشاورزی پدرم مشغول بازی و کمک بودم که بازی با سیم‌های برق سه فاز باعث شد برق به دست چپم انتقال و من را پرت کند. در همان لحظه دست چپم خشک شد. پزشکان می‌گفتند که پای چپم هم باید قطع شود و به اصطلاح، برقی که وارد بدنم شده باید از یکی از پاهایم خارج شود که مادرم رضایت نداد و پای چپم را قطع نکردند.» 

۱۶ سال بدون یک دست

حسن ۱۶ سال است که یک دستش را از دست داده ولی هم زمان توانسته در همه زمینه‌ها رشد کند، و همچنان نگاهش به آرزوهای بزرگ‌تر است. زندگی در یک خانواده عشایر همه سختی‌ها را به او نشان داده است.شاید نداشتن یک سقف دائمی، کمد، فرش، تلویزیون، اسباب‌بازی‌های رنگ به رنگ و حتی یک مدرسه ثابت، به ظاهر سخت باشد ولی از حسن و خانواده‌اش انسان‌های مقاوم و سخت کوش ساخته است. انسان‌هایی که در زندگی عشایر مجبور بودند با سرد و گرم طبیعت خودشان را سازگار کنند. حسن بعد از گرفتن دیپلم، در دانشگاه آزاد شوشتر در رشته حسابداری قبول و سال ۱۳۸۹ از این رشته فارغ‌التحصیل شد. او همچنان صاحب یک شرکت پیمانکاری ثبت شده در دزفول است که بعد از آمدنش به تهران، آن شرکت را به برادرانش سپرد. حسن ورزش را هم جدی گرفته است و رشته‌های شنا و دو و میدانی را به‌صورت حرفه‌ای انجام می‌دهد. او با یک دست می‌تواند در آب‌های آزاد بدون داشتن یک مربی، مسافت ۲ کیلومتر را شنا کند. او در حال حاضر وقت‌های آزادش را مشغول دو حرفه‌ای در بوستان الغدیر است.  

زیرنویس تلویزیون باعث شد که... 

حسن اهل و ساکن خوزستان است ولی برایم جالب بود که بدانم، چرا سر از تهران درآورده است. او می‌گوید: «۲ سال پیش پای تلویزیون نشسته و مشغول دیدن مسابقه فوتبال بودم. در آن لحظه یک زیرنویس برنامه توجهم را جلب کرد. آن زیرنویس در مورد مرکز حرفه‌آموزی رعد الغدیر در بوستان الغدیر تهران بود که رایگان به افراد معلول رشته‌های مختلف را آموزش می‌داد و برای آنها کارآفرینی می‌کرد. همین زیرنویس انگیزه‌ای برایم شد تا از شهر و خانواده‌ام دور شوم به تهران بیایم و از این مرکز استفاده کنم. شاید اگر شهر ما این امکانات را داشت، هیچ‌وقت به تهران نمی‌آمدم. سال‌های قبل فقط یک بار آن هم به خاطردرمان به تهران آمده بودم. در حال حاضر در این مرکز علاوه بر اینکه هنر سوخته‌نگاری و طراحی و نقاشی را آموختم، مشغول تدریس حسابداری در این مرکز هستم وحقوق کمی هم می‌گیرم. البته در حال حاضر به جای مرکز حرفه‌آموزی رعد الغدیر، مرکز غدیر در حال فعالیت و کارش را از شش ماه پیش شروع کرده است.» 

معدل بالای ۱۷ در دانشگاه 

حسن دوران دانشگاهش را در مدت هفت ترم و با معدل بالای ۱۷ به پایان رساند، تا بتواند هرچه زودتر شغل و منبع درآمدی برای خودش پیدا کند. او می‌گوید: «متأسفانه در شهرهای کوچکی مانند مسجد سلیمان، درفول و شهرهای دیگر استان خوزستان، امکان پیدا کردن شغل بسیار کم است و به همین دلیل خیلی از افراد برای کسب درآمد مجبور می‌شوند تا از خانه و خانواده‌شان دور شوند و به شهرهای بزرگ‌تر بروند تا بتوانند امرار معاش کنند.» البته او هر لحظه به فکر پیشرفت و استفاده بهینه از امکانات است. او در کنکور کارشناسی ارشد امسال شرکت کرده است و دوست دارد در رشته حسابداری یا مدیریت مالی ادامه تحصیل دهد.  

خوب و بد بهزیستی

حسن می‌گوید: ‌« ۱۵ سال است که زیر نظر بهزیستی هستم و تنها کار خوب و مؤثری که این سازمان برای من انجام داده است، پرداخت هزینه شش ترم از دانشگاهم بوده که از این سازمان ممنونم. از طرف دیگر پروتزی که به‌عنوان دست مصنوعی روی دست قطع شده‌ام می‌گذارم، نیاز به تعویض دارد و اوضاع مالی‌ام اجازه این کار را نمی‌دهد. در سال ۱۳۸۶ هزینه این پروتز، ۲۵۰ هزار تومان بود که اکنون هزینه آن ۴ میلیون تومان است و مجبورم که با پروتز قبلی‌ام کنار بیایم.  

نگاه‌های آزاردهنده بعضی‌ها

حسن می‌گوید: «به توانایی‌های خودم شک ندارم و در هر شرایطی توانستم رشد کنم و مانعی برای من وجود ندارد ولی متأسفانه نگاه‌های عده‌ای از مردم، قضاوت‌ها و دلسوزی‌های بی‌موردی که می‌کنند، گاهی بسیار آزاردهنده می‌شود. البته معمولاً آنها بی‌تقصیرند چرا که در مورد فرهنگ برخورد مردم جامعه با معلولان کار جدی صورت نگرفته است و این اشکال کار کسانی است که مسئولیت امورات افراد معلول را به عهده گرفته‌اند. به قول یکی از دوستانم که می‌گفت: «ای کاش معلولی در کشور فرانسه و شاهد برخوردهای انسانی مردم آن کشور با معلولان بودم. متأسفانه در جامعه ما با توجه به آمار بالای افراد جانباز و معلول، امکانات رفاهی و مناسب‌سازی‌های شهری بسیار کم است و یک معلول در جامعه ما ترجیح می‌دهد که در خانه بماند، تا اینکه از خانه بیرون بیاید و نتواند با ویلچیرش از روی یک جوی آب عبور کند. ‌ای کاش خیابان‌ها و پیاده‌روهای شهر و کشورمان هرچه زودتر برای عبور ساده معلولان آماده شود و آنها بتوانند ارتباط کلامی و رفتاری بیشتری با مردم شهرشان داشته باشند".

حسن عبداللهی در یک نگاه

متولد: ۱/۷/۱۳۶۷ از خوزستان
تحصیلات: کارشناس حسابداری
فعالیت: طراح و نقاش، برقکار، حسابدار یک شرکت پیمانکاری، جوشکار، نقاش ساختمان، شناگر آب‌های آزاد و دونده 
معلولیت: قطع دست چپ به علت برق گرفتگی

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۴ به تاریخ ۱۳۹۳/۲/۱۰

کد خبر 746906 برچسب‌ها منطقه ۴ همشهری محله معلول و معلولیت تهران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: منطقه ۴ همشهری محله معلول و معلولیت تهران باعث شد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۸۳۶۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مردی با جیب پر از چک‌پول توسط برادرش به قتل رسید

به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، شب گذشته پیکر خون‌آلود جوانی حدود ۳۷ ساله به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال یافت که هدف شلیک گلوله قرار گرفته بود، اما معاینات اولیه پزشکان نشان داد که جوان مذکور علائم حیاتی ندارد و بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله جان باخته است.

بیشتر بخوانید: ربودن مرد جوان برای ۵۰ میلیارد تومان تتر توسط ۳ نفر

کادر درمانی بلافاصله ماجرا را به عوامل انتظامی مستقر در بیمارستان اطلاع دادند و لحظاتی بعد قاضی ویژه قتل عمد مشهد در جریان جنایت مسلحانه قرار گرفت. با توجه به اهمیت موضوع، قاضی دکتر صادق صفری که احتمال می‌داد انتقال‌دهندگان مجروح به مرکز درمانی نقشی در وقوع حادثه داشته باشند، بی‌درنگ دستور بازداشت افراد مظنون را تلفنی صادر کرد و سپس برای انجام تحقیقات میدانی عازم بیمارستان شد.

دقایقی بعد، با حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب در مرکز درمانی، مشخص شد ضارب برادر مقتول و جوان ۳۱ ساله‌ای است که مجروح را به مرکز درمانی رسانده بود و قبل از آنکه در جریان مرگ برادر بزرگ‌ترش قرار گیرد، با دستور تلفنی مقام قضایی توسط نیروهای کلانتری قاسم‌آباد بازداشت شده بود.

طولی نکشید که با کشف ده‌ها میلیارد چک خون‌آلود در جیب مقتول، بررسی‌های تخصصی آغاز و سلاح ضارب نیز کشف شد.

در همین حال شب گذشته قاضی دکتر صفری با تایید دستگیری ضارب مسلح در مرکز درمانی گفت: بررسی‌های قضایی درباره انگیزه متهم و افشای زوایای پنهان این پرونده جنایی آغاز و مشخص شد که حادثه مذکور در بولوار امامیه منطقه قاسم‌آباد رخ داده است.

وی افزود: تحقیقات پلیسی توسط گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ محمد مرادی (افسر پرونده) ادامه دارد.

منبع: همشهری آنلاین

انتهای پیام/

کد خبر: 1228982 برچسب‌ها اخبار حوادث

دیگر خبرها

  • نجات جوان اهل گرمی اردبیل از چوبه دار
  • نجات جوان اهل گرمی از چوبه دار در تهران
  • تجلیل از مادران جوان زیر ۴۰ سال و دارای چندفرزند در هفته جمعیت
  • یکی از ریشه‌های کاهش نرخ باروری در کشور ما حاصل یک نگاه مالتوسی بود
  • نجات جان جوان قمی در حادثه سقوط از ارتفاع
  • غرق شدن جوان محلاتی در استخر آب
  • مردی با جیب پر از چک‌پول توسط برادرش به قتل رسید
  • نیروی جوان جامعه عامل پیشرفت های آتی خواهند بود/ شرایط وام فرزندآوری تسهیل شود
  • نامه سرگشاده محمد قوچانی به تامین اجتماعی؛ چرا کسی حرفه ما را به رسمیت نمی‌شناسد؟
  • مرگ اسرار آمیز دو جوان در تهران!